یوهر .......

یوهر .......

خاطرات دور و دراز یوهر
یوهر .......

یوهر .......

خاطرات دور و دراز یوهر

ای دو سه تا کوچه زما دورتر....(پست ثابت)

به نام حضرت دوست


باد جوانی در کله ام بود و عاشق شده بودم !

اون روزگار پر رنج از سختترین روزگار من بود و برای تحمل سختی به جمکران میرفتم

حال و هوای بسیار خوبی بود و حالمو بهتر میکرد و این شده بود کار هر هفته ی من

تا اینکه بعد از یکی دو هفته با خودم فکر کردم که چرا!؟برای چی انقدر برای یک انسان که زیبایی زودگذری دارد اینقدر خودتو رنج میدی!؟این سوال تو ذهنم میپیچید و من از خودم بدم اومد !به شدت از خودم بدم اومد که برای زیبایی مطلق اندکی ککم نمیگزه!خدا مظلوم دل ما انسانها شده!!!!و از خودم بدم اومد که از دوری امام زمان خودم که حجت و واسطه ی من و خدای من نهایت خوبیها است ذره ای بیقراری نمیکنم!!!

یعنی از خودم به شدت بدم اومد که آیا زره ای معرفت داری که از حال و هوای مسجدش استفاده میکنی تا حالت خوب شه و خودش رو نمیخای!!!

واقعا فهمیدم که غربتر از امام حسین امام زمانه که در طول تاریخ نتونسته 313 یار گیر بیاره!!!

بلاخره امام حسین تونست با 72 تن یار نمونه و برجسته انقلابی کنه

ولی امام زمان ما مظلومترین عالمه الان و ما غم دنیای خودمونو میخوریم و میریم جمکران تا مشکلات دنیاییمونو هم از اقا بخایم حل کنه!بد نیست خیلی هم خوبه ولی خیلی خیلی بیمعرفتیه که به قول معروف با آقا امام زمان هم اینطور باشیم که میگن تا پول داری رفیقتم کشته مرده ی بند کیفتم!!!

دیگه ما جوونا که کاری نکنیم کی میخاد این معادله رو بهم بزنه!؟

از این به بعد گزارشها و خاطراتم رو از جمکران تو این وبلاگ پست میکنم

امیدوارم سرتون رو به درد نیاورده باشم

لطفا مطالبمو بخونین و نظر بدین تا دور همی یه فکری کنیم....